داستان هاي كيم هيون جونگ...❤ داستان هاي كيم هيون جونگ...❤
درباره ما


سلام اوني جوووون... من ريحانه هستم مدير وب... عاشق كره،ديوووونه كيم هيون جونگ... داداشام_هیونگ و سانگ... تو اين وب داستان ميزارم اميدوارم دوس داشته باشيد... نظر يادت نره..❤ توهين ممنوع

پیوند روزانه

جَریمــِــــــه یِ عِشـــــــق...
k_pop stories..
دخترای کره
قالب شیک
وبلاك طرفداران ريحانا
حمل ارسال خرید ماینر از چین
حمل و نقل هوایی چین
قلاده اموزشی شوک دار
الوقلیون

جستجو

"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!



طراح قالب


Www.LoxBlog.Com

Main

My profile

Log out


داستان هاي كيم هيون جونگ...❤

❤Just SS501❤
قسمت نهم داستان خوابگاه مرگ...
موضوع: <-PostCategory->

من_جولیا بود میخواد منو بکشه...چیکار کنم؟؟

هیون منو بغل کرد....

هیون_تا من اینجام هیچکس به تو آسیب نمیرسونه...

دستشو گذاشت زیر چونمو سرمو آورد بالا...

حس کردم داره سرشو میاره جلو....منم وقتی فهمیدم قصدش چیه چشمامو بستمو....

خیلی اروم لباشو رو لبام گذاشت...

حس خوبی داشتم...بعد از چند دقیقه لباشو جدا کردو تو چشمام زل زد....

هیچ حرفی برای گفتن نداشتم....

هیون تو آینه ی نگاه به خودش انداخت...

خندید...

هیون_جای رژتو...

منم با خجالت دستمو بردم سمت لباشو جای رژمو پاک کردم...

فک کنم اونم همینو میخواست...این پسر واقعا پررویه...

هیون_ اینطوری نیا پایین...

من_مگه چطوریم؟؟

هیون_ سرخ شدی..منتظرتم..(با نیشخند)

ی نگا تو آینه به خودم کردم..راست میگفت سرخ شده بودم...محکم زدم تو سر خودم...

من_ریحانه خاک تو سرت...اینم شد سوژه...

قیافمو درست کردمو رفتم پایین...

........................................................

کیم بوم_ریحانه چش شد یهو؟؟

هیون_هیچی...همون روحرو دیده بود...میگفت ک میخواد بکشتش..

تینا_دیگ کم کم دارم میترسم...

جونگ و رومی_سلام...

جونگ_از الان دیگ رومینا د.و.س.د.خ.ت.ر.م.ه

سانگ_به به...تبریک میگم...

رومی_ریحان کو؟؟

من_اینجام...مبارکه...

من ی نگاه به هیون کردم...

سانگ_حالت خوبه؟؟

من_اره...

جونگ_چیشده؟؟

تینا_جولیا میخواد مارو بکشه...

رومی_چیییییییییییییییییییی؟؟

کیم بوم_باید فرار کنیم...

من_نه نمیتونیم..آلبرت بیرون منتظرمونه...

تینا_پس چیکار کنیم؟؟

من_باید اون جاسوسو پیدا کنیم...

سانگ_نگو ک حرف اون روحرو باور میکنی؟؟

من_حس میکنم اون جاسوس وجود داره...

گیوری_سلام ریحانه...چ خوشگل شدی...

جونگ_ریحانه بهتره بدونی همین حسات مارو(هیون اروم میزنه تو سرش)

مهمونی تموم شد...

ساعت 3 شب...

گیوری میره کتابخونه مدرسه و دکمه ی مخفیرو میزنه...

در مخفی باز میشه و میره پایین...

اون در باز میشه به ی راهرویه بزرگ...

گیوری در میزنه...

آلبرت_ بیا تو...

گیوری_خبر دارم...

آلبرت_بگو گیوری...

گیوری_وقتی ک جولیارو فرستادین..ریحانه با سرعت رفت سمت دستشویی..هیونم دنبالش بود...حدس بزنید چی دیدم...هیونو ریحانه داشتن همو میبوسیدن...

آلبرت_واو..عالیه..برات مأموریت دارم گیوری..

گیوری_بفرمایید...

بقیه قسمت بعدی....


نظرات شما عزیزان:

nafiseh
ساعت4:59---4 تير 1394
ایول عالی شد
پاسخ:فدا


هانیه
ساعت1:03---4 تير 1394
فوق العاده است تو بهترینی ادامه لطفاااا
پاسخ:چشم^_^


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده توسط :레이Reyhaneh하네 | لينک ثابت |3 / 4برچسب:داستان,Death Dorm,|



موضوعات

لینک دوستان

●●❤ Tнe Red Bυlleт ❤ ●●
ردیاب ارزان ماشین
جلو پنجره جک جی 5

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان داستان هاي كيم هيون جونگ و آدرس kimhyunjoongdastan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو دفتر

تير 1394
خرداد 1394


نویسنده وبلاگ :

레이Reyhaneh하네

آمار سایت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

کد های جاوا


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





 

Copyright by © www.LoxBlog.Com & Sharghi.net & NazTarin.Com